tag:blogger.com,1999:blog-45249505771877143202018-08-28T02:53:10.139-07:00
-عی-ویدیوی ی-کلیپ ی- ان ایرانی-کس-کیرboyhttp://www.blogger.com/profile/13303107562499586618noreply@blogger.comBlogger2125tag:blogger.com,1999:blog-4524950577187714320.post-66246654358294213632013-04-05T16:01:00.001-07:002013-04-05T16:01:59.736-07:00
پستون عفت عمومـی درون خودرو/-عی-ویدیوی ی-کلیپ ی- ان ایرانی-کس-کیر<div dir="rtl" style="text-align: تا ته کردم توش گفت right;" trbidi="on"><span ><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://y-irani.blogspot.com/" target="_self"></a></span><br /><h1 title="تا ته کردم توش گفت -عی-ویدیوی ی-کلیپ ی- ان ایرانی-کس-کیر mimplus.ir"><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://y-irani.blogspot.com/" target="_self">-عی-ویدیوی ی-کلیپ ی- ان ایرانی-کس-کیر/ پرسرعت رایگان</a></h1><h1 title="تا ته کردم توش گفت -عی-ویدیوی ی-کلیپ ی- ان ایرانی-کس-کیر mimplus.ir"><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://y-irani.blogspot.com/" target="_self"><br /></a></h1><h1 title="تا ته کردم توش گفت -عی-ویدیوی ی-کلیپ ی- ان ایرانی-کس-کیر mimplus.ir"><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://y-irani.blogspot.com/" target="_self"><br /></a></h1><br /><h1 >پستون</h1><div > </div><div > <div style="clear: both; text-align: center;"><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://1.bp.blogspot.com/-em5hzn-LhjQ/UV9X2kBHZzI/AAAAAAAAAH8/NJhwARnM4V0/s1600/jp186.jpg" imageanchor="1" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" height="320" src="http://1.bp.blogspot.com/-em5hzn-LhjQ/UV9X2kBHZzI/AAAAAAAAAH8/NJhwARnM4V0/s320/jp186.jpg" width="213" /></a></div><h2 ><br /></h2></div><span ><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://y-irani.blogspot.com/" target="_self"></a></span><br /><h1 title="تا ته کردم توش گفت -عی-ویدیوی ی-کلیپ ی- ان ایرانی-کس-کیر mimplus.ir"><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://y-irani.blogspot.com/" target="_self"> </a></h1></div>
boyhttp://www.blogger.com/profile/13303107562499586618noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4524950577187714320.post-82310500636392871302013-04-05T15:52:00.001-07:002013-04-05T15:52:26.333-07:00
از دوستی و درون پارکینگ که تا ... تا ته کردم توش گفت (1)|nhsjhk s;sd داستان ی<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><h1 >از دوستی و درون پارکینگ که تا ... تا ته کردم توش گفت (1)</h1><div ></div>سلام من علی هستم 18ساله از تهران<br />داستان از 3سال پیش شروع مـیشـه یعنی 15سالگی و من 3راهنمایی بودم اون زمان زیـاد اهل بازی نبودم اما 1روز یکی از بچهای کلاس بـه من یـه شماده داد و گفت بده بـه بقل دستیت کاغذ باز کردم دیدم نوشته انا و 0938+++++++که همون زنگ دوستم حالش بد بود رفت و شماره پیش من موند شب بیکار بودم و گفتم یـه زنگی بـه این شماره ب زنگ زدم یـه باصدای نازک گفت بله منم هول کردم<br />بعد بهش اس دادم اولش مـیگفت اشتباه گرفتی اما بعد چند ساعت کمـی راه امد و اسمشو گفت کـه انا 19ساله (2سال و 4 ماه ازم بزرگ تر بود)اما من سنم راراست گفتم خلاصه بعد از یـه هفته باهاش تو پارک قرار گذاشتم ساعت 3 ساعت 2-45 سرار قرار بودم ساعت 3-5دقیقه امد<br />یـه چادری و سفید برفی و چشای تیله ای خیلی زیبا سلام کرد و کنارم نشست حدود 2ساعت حرف زدیم از خودمون درس خانواده و......<br />شب بهش اس دادم گفتم انا چه قدر چشای زیبایی داری<br />گفت همـه بهم مـیگن چشات سگ داره<br />من گفتم امروز سگت بدجوری مارو گرفت<br />وبعد باز اس دادم کاشکی همـه جات مثله چشات زیبا باشـه گفت مثلن کجا ها گفتم جا های خوب و بعد گفت قهرم و حدود 2ساعتگوشیش روش کرد و تا دو روز ج نمـیداد که تا بالا خره اشتی کرد و گفت دیگه از این حرفا نزن .<br />فهمـیدم کـه نباید فعلا درون باره این چیزا حرف ب<br />دوستی ما گذشت و گذش که تا 2سال شد تو این 2سال کلی باهم وابسته شدیم و باهم خوب<br />خلاصه ای از ماجرای این 2سال (من باشگاه رفتم و کمـی هیکل ساختم و در سال 3راهنمایی و 1دبیرستان بـه خوبی قبول شدم و قار بود برم رشته معماری<br />اونم درون دانشگاه قبول شد و تافل زبان انگلسی رو گرف و بعد چند دوره تونست گواهی نامش رو بگیره)<br />تو این 2سال روی مون بـه هم باز شد و دیگه درباره و و کیر هرف مـیزدیم و چند باری هم تو پارک از همگرفتیم<br />تو تابستون همـین امسال گه گذشت توی یـه روز گرم تابستون بود کـه بهش گفتم من دوست دارم اون هیکل نات رو بوست کنم وب و با موهات بازی کنم گفت نمـیشـه گناه داره مـیریم جهنم گفتم حالا یـه بار ایب نداره گفت نـه بالاخره بعد از 1ساعت قبول کرد کـه بیـاد تو پاکینگمون<br />گفت 3روز دیگه مـیام گفتم قربون سفید برفی خودم برم<br />3روز شد واون روز دل تودلم نبود کـه چی مـیشـه پستوناش چه شکلی لست و.....<br />نکنـهی بیـا و............<br />صبح ساعت 10 اسداد گفت جای همـیشگه مـیام بیـا دنبالم باهم بریم گفتم چشم<br />رفتم جای همـیشگی و امد این دفع ارایش بیشتر کرده بود از اونجا که تا خونمون 15راه بود کـه رفتیم تو این 15دقیقه یـه نفس سیخ بود(یـه کیر معمولی 16طول و کمـی کلفت بارنگ زیبا و خوش تراش) رسیدیم بـه خونمون و کلید انداختم و رفتیم تو و سریع رفتیم تو پاکنگ بعد گفت من مـیترسم و لش کن بیـا بریم گفتم ترس نداره عشقم اون موقه من 18سالم بود اون 21سال رفتیم یـه گوشـه سریع بقلش کردم و محکم بـه خودم فشارش دادم 2سال درون ارزوی این زمان بودم بعد از 1 دقیقه چند تامحکم و ابدار ازش گرفتم دیگه جفتمون داغ کرده بودی (انا حشرش خیلی بالا هست اما همـیشـه جلوی خودش رو مـیگیره) بعد کمـی قربون صدقش رفتم گفتم چه زیبا شدی چه چشای خماری داری عزیزم بعد دستم رو گذاشتم از رو چادر روی اش (الان کـه دارم یـادش مـیوفتم 2باره که تا ته سیخ شده)وکمـی فشار دادم زیـاد شل نبود اما اندازش خوب بود باز یـها گرفتم و گفتم کلن چادرت رو درون بیـار بزار تو کیفت سریع این کار رو کرد زیرش مانتو داشت 2باره شروع کردم مالوندن اش و بعد از چند لحظه شروع کردم دکمـه های لباسش رو باز چون هول بودم خوب نمـیتونستم باز کنم خودش باز کرد و دستش رو کرد به منظور چند لحظه تو و در اورد موقه کـه دست کردم تو لباسش انتظار داشتم بخوره بـه لباس یـا ش اما خورد بـه شینـهاش تعجب کرد گفتم زیر مانتت چیزی نپوشیردی گفت پوشیدم اما ام رو الان ازدر اوردم عجب داغ بود پوستش هم خیلی نرم و لطیف بود مانتوش رو کلت باز کردم و بهش گفتم کلن ت رو درون بیـار اونم انجام داد ش زرد بود و روش علب بود از گرفتم و بو گردم گفتم عجب بویی داره خندید گفت نقد ول کردی چسبیدی بـه نصیـه نقدش جلوته منم بهش بعد دادم و شروع کردم وه خوری (یـه سفید سفید با سر پستون بزرگ و صورتی و رگاش هم معلوم بود سربالا و خوش فرم البته زیـاد بزرگ نبو ) ازش پرسیدم سایزش چنده گفت75و باز شروع کردم بـه خوردن بوی خوبی داشت دیگه خیلی حشری شده بودیم دستش رو گرفتم گذاشتم رو اونم شروع کرد بـه فشار <br />بدنـه خوبی داشت نـه لاغر بود نـه چاق البته نبود بالاتنش مانتو داشت دلم نمـیومد ولش کنم اما مجبور بودم چون وقت کم بود<br />رفتم پایین و نافش همزدم<br />بعد گفتم شلوارت رو بکش پایی گفت نـه گفتم چرا گفت خجالت مـیکشم باز یـهطولانی گرفتم گفتم خجالت نداره عشقم گفت باشـه و زیپ شلوارش رو داد پایین و شلوارش رو که تا روی زانو داد پایین شرت همون ه رو داشت بعد گفتم دکمـه های مانتوت رو ببند کـه اری امد بتونیم یـه خاکی توسرمون کنیم البته 2تای بالاش رو باز گذاشت کـه هرموقه خاستم دست بهشون ب بع گفتم عجب رونی سفید و گوشتی و از رو شرتش رو مالوندم شرتش جلوش خیس بود گفتم حسابی زده بالا گفت پ ن پ انتظار داری نزنـه 15دقیقس داری با پستون های نازنینم ور مـیری<br />نشستم روزانوم و شرتش رو یواش کشیدم پایینش خیس خیس بود من مثله بقیـه نیستم بگم وای عجبی خیلی قشنگ بو<br />اما یـهه غنچه ای کوچولو و سر بسته و باد کرده داشت کلن خوب بود با دست کشیدم روش گفت وییییییییییییییییی گفتم چی شد گفت یـه جوری شدم حس خوبی بو منو با انگشتم باهاش بازی کردم خیلی نرم و لیز بود دستم پر اب شده بد و شروع کردم بـه لیسی ط ابکسش خوب بود ترش بود و چرب اون دیگه تو فاز بود تکیـه داده بود بـه دیوار و چشاش رو بسته بود یـه هو صدای باز شدن درب پارکینگ امد پارکینگه مون ریموتی بود<br />این داستان ادامـه دارد .............<br />امـید وارم خشتون امده باشـه من مثله بقیـه نیستم خالی ببندم کـه خالم و یـا ماما نم امد جلوم قنبل کرد و یـا.......... هیچ جاش ساخته ذهن نبود بقیش هم 2 و3 روز دیگه اگر خوشتون امد مـینویسم<br />نوشته: علی</div>
boyhttp://www.blogger.com/profile/13303107562499586618noreply@blogger.com0
، تا ته کردم توش گفت[-عی-ویدیوی ی-کلیپ ی- ان ایرانی-کس-کیر تا ته کردم توش گفت]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 01 Feb 2019 06:54:00 +0000